سلام بر رسول مهربانی ها
یا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشّاکِرینَ
"پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست،درودی که از رضای تو بالاتر رود و دوامش به دوام تو متصل گردد"
قرار از دلش رفت
از وقتی
جبرئیل ماجرای کربلا را برایش تعریف کرد
دیگر او بود و اشک
و دردانه ای ... که سرش را گاه و بیگاه بر نیزه سوار می دید...
روزى پیامبر صلّى اللّه علیه وآله در مسجد نشسته بودند، گروهى از قریش وارد شدند که عمربن سعد(لعنت الله علیه) هم با آنها بود، رنگ چهره آن حضرت دگرگون شد. پرسیدند: اى پیامبر خدا چرا ناراحت شدید؟ فرمود: ضرب و قتل و شتم و آوارگى اهل بیتم را به خاطر مى آوردم ، و اینکه اولین سرى که بر نیزه مى شود، سر فرزندم حسین است .
چنین حالتى در طول حیات مبارک پیامبر صلى الله علیه وآله در شب ، روز، در سفر و حضور و تا زمانى که در بستر وفات قرار گرفتند، ادامه داشت . حتى احتضار آن حضرت هم به مجلس عزاى ابا عبدالله تبدیل شد، به این گونه که وقتى زمان رحلت آن حضرت نزدیک شد و بیمارى شان شدت یافت . حسین علیه السلام را به سینه خود چسباند و در حالى که عرق پیامبر صلّى اللّه علیه وآله بر او مى ریخت و جان به جان آفرین تسلیم مى کرد، گفت : مرا با یزید چه کار است ؟ خداوند به یزید برکت ندهد، خدا یزید را لعنت کند. سپس از هوش رفتند ...*
*بخشی از کتاب خصائص الحسینیه مرحوم شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
مطلب دردناکی بود ،
امروز حسین سرفراز و هر روز و سال عاشقانش بیشتر و بیشتر میشوند