یا اسمع السامعین
این شب ها
که شهر بوی عطر سیب می دهد
می شود در شلوغی هیئت گم شد و باصدای بلند،
با صدای بسیار بلند
های های برای تو زار گریست...
این شب ها
کاش تمام نشوند...
یا اسمع السامعین
این شب ها
که شهر بوی عطر سیب می دهد
می شود در شلوغی هیئت گم شد و باصدای بلند،
با صدای بسیار بلند
های های برای تو زار گریست...
این شب ها
کاش تمام نشوند...
یا رجائی عند مصیبتی
هر سال که
پرچم های سیاه بر در و دیوار شهر علم می شوند،
دلم هزار راه می رود برایت
نمی دانم چه سری است امسال آقا!
دلم بد جور شور دل ربابت را می زند...
-عنوان:مصرعی از شعر علیرضا قزوه