در آیات و روایات مکر و حیله و نیرنگ بسیار مذمت شده و از گناهان کبیره بشمار آمده است.
مکر چند نوع دارد: مکر با خدا و مکر با خلق خدا. که همه آنها مذموم و از گناهان هستند.
متاسفانه انسان گاهی خواسته و گاهی بدون آنکه اسم عملش را بداند در تعاملات اجتماعی خود دچار حیله گری و مکاری میشود.
قبل از هر فکر و عملی، خود را جای دیگران بگذاریم و به انتهای کارهایمان و عواقبشان فکر کنیم.وبدانیم که در نظام هستی این ضرب المثل کاملا محقق میشود"از هر دست بدهی ،از همان دست پس خواهی گرفت" چنانکه در سوره فاطر آیه 43 میخوانیم"مکر بد به جز اهلش(حیله گر و فرد مکار) را در بر نمیگیرد."
یکی از مکرهایی که بسیار مذمت شده است دو بهم زنی و خراب کردن روابط بین زن و شوهر است که گناهی کبیره است گناهی شبیه به سحر که "فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه"
جدا کردن زن و شوهر از بزرگترین گناهانی است که ابلیس (علیه لعنه) را شاد میکند.همانگونه که پیامبر(ص) در حدیثی فرمودند: شیطان تخت خود را بر آب می نهد سپس فرستادگان خود را(به منظور لغزاندن بندگان((الله)) به سوی گناهان بزرگو کوچک ) به میان مردم می فرستد که نزدیکترین و محبوبترین آنان به او کسی است که فتنه ی عظیم تری را(در بین اولاد آدم (ع) بر پا کرده باشد) تا اینکه یکی از آنان می آید و می گوید با فلان کس مشغول بودم تا اینکه بالاخره او را در حالی ترک کردم که چنین و چنان میگفت. ابلیس میگوید:نه به خدا تو کار چندانی انجام ندادی تا یکی از آنان(شیاطین) می آید و میگوید:من فلانی را ترک نکردم تا باعث جدایی او از همسرش شدم.ابلیس از این کار او راضی شده او را به خود نزدیک میکند و او را همکار خود قرار میدهد و میگوید: به راستی تو خوب هستی.
بزرگواران نیرنگ و مکر مصادیق بسیار مختلف و پیچیده ای دارد چه بسا در زندگی روزمره خود بسیار دچار مکر و حیله می شویم ،بدون آنکه بدانیم.
در باب نیرنگ میتوان به داستان حضرت یوسف(ع) اشاره کرد. برادران حضرت یوسف(ع) به مکر و حیله پسر را از پدرش جدا کرده و به چاه انداختند.
اگر خوب دقت کنید میتوانید به ریشه و آثار مکر پی ببرید.
ریشه مکر میتواند از امراض قلبی چون حسد و بخل باشد که باعث انواع مختلفی از گناهان کبیره مانند: دروغگویی، غیبت،تهمت و دل شکستن میشود.
در اینجا از دوستان تقاضا دارم کمی در مورد مصادیق این عمل پلید فکر کنند تا اگر مصداقی در درون خود یافتند سریعا در جهت درمان آن اقدام کنند.
امام رضا(ع) میفرمایند: رسول خدا(ص) فرمودن: هر کس مسلمان است نباید مکر و حیله به کار برد،زیرا من از جبرائیل(ع) شنیدم که گفت:کسی که مکر و نیرنگ کند در آتش است.
همانطور که عرض شد انسانها یا شناورند یا شناگر(حنیف/جلیف)
حال میخواهیم به بررسی دو دسته حنیف و جلیف بپردازیم:
انسان های حنیف:
رهبران: دارای اراده قوی
پیروان:ضعف اراده
انسان های جلیف:
رهبران:دارای اراده قوی
پیروان:اراده ضعیف
همانطور که میبینید ممکن است انسان اراده قوی داشته باشد اما گمراه باشد و یا اراده ضعیف داشته باشد ولی زرنگ و سعید باشد
خداوند می فرماید من برای بنده ام گرفتاری و سختی پیش می آورم و رفع آن فقط به دست من است،آن وقت چگونه او دست نیاز به سوی دیگری دراز کرده و به غیر من دل می بندد در حالی که آنها نه سختی را درست کرده اند و نه می توانند آنها را بر طرف سازند.
آیت الله مصباح یزدی
کسی که در صدد است تا نیازهای خویش را بر طرف سازد،سه راه در پیش رو دارد:
تقوا:ایمان مستمر،عمل مکرر
ایمان:دلبستگی به خدا از مبدا تا معاد
ایمان باعث حدوث تقوا است ولی اگر تقوا پیشه نکنیم همان ایمان هم از دست میرود
در علم اخلاق از تقوا به نام ورع یاد میشود
ورع:یعنی دوری از گناه.یعنی همان تقوا.ورع یعنی شما در بیابان پر از خار دامان خود را بالا بزنید تا این خارها به شما نگیرد.
"ورع ریشه تقوا است" حضرت علی(ع)
"آقا مجتبی تهرانی(ره)"
اخلاق بر دوقسم است:
-محاسن اخلاق -مکارم اخلاق
محاسن اخلاق:در هر فردی بطور ذاتی وجود دارد مثل اینکه هر انسانی دروغ گفتن را بد میداند
مکارم اخلاق: باید تمرین شود مثل اینکه ما به کسی حسودی کنیم ولی به جای بد گویی از طرف مقابل تعریف کنیم و یا به او خدمت کنیم
قوای انسان:
-علم -خشم -شهوت
کسی که بخواهد خوی نیکو تحصیل نماید بایستی دارای این سه قوا باشد و پرچم عدالت میان آنها برآورد و از هر سه به طور تساوی استفاده
کند.
مهمترین اساس اخلاق حسنه،حکمت است.
حکمت:به اندازه ای از قدرت علم بتوان استفاده کرد که بنفع مصلحت خود بهره مند شود و بتواند خوب را از بد و دروغ را از راست
تشخیص دهد.
اصول صفات پسندیده:
-حکمت -عفت -عدل -شجاعت
عفت:زمانی که قوه شهوت به کمال اعتدال رسیده است
شجاعت:قوه خشم به کمال اعتدال رسیده است